انتظاری که زندگی رو مختل نکنه و تمام جوانب کارها و افکارت رو تحت شعاع قرار نده انتظار نیست! 

در این شش سال لحظاتی هست که هنوز برام تکراری نشده هرچند که ده‌ها بار تکرار شده، لحظاتی که کاملا قابل پیش‌بینی هستند و هر بار ناب بودنشون رو تا اعماق وجودم حس می‌کنم. لحظات خداحافظی و لحظات دیدار!

لحظه‌ی خداحافظی‌ای که سنگینی دلتنگی رو به جان می‌خرم، لحظه‌ای که همه و همه پنهانش می‌کنند تا ضعیف نشم تا بتونم ادامه بدم، لحظه‌ای که فقط آرمین و صداقت کودکانه‌اش ابرازش می‌کنه. و وقت رفتن کلی با خودم قول و قرار می‌ذارم که نباید این سختی رو به هیچ ببخشم، نباید این امیدها رو ناامید کنم و نباید ضعیف باشم. و لحظه‌ی دیدار از روزی که بلیط رو می‌خرم و برگشتم قطعی میشه شروع می‌شه و زندگیم رو مختل می‌کنه! انتظار یه تمام شدن و فراری بهم دست می‌ده، یک تیری که در کمان قرار گرفته‌ و هر چی به روز دیدار نزدیک‌تر میشه این کمان بیشتر و بیشتر کشیده می‌شه و با تمام قدرت رها میشه و تیر دیگه به کمان فکر نمی‌کنه و هدف میشه رسیدن به مقصد! برخلاف روزهای بعد از خداحافظی که هیچ کششی به مقصد ندارم روزهای نزدیک به دیدار بارها و بارها دلتنگ میشم و تا حدی که باورم نمیشه این همه مدت رو چطور دوام آوردم! 

انتظاری انتظاره که نتونی بدونش زندگی کنی، انتظاری انتظاره که ایمان داشته باشی به دیدار میشینه! و وقتی بدونی دیداری هست انتظار شروع میشه! انتظاری که یادت بره منتظری فقط شعاره.

منتظر باشیم همینطور که منتظر اتفاقات دنیایی خودمونیم!



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها