به آخرینهای ۹۷ هم رسیدیم، هر چند که هیچ دو لحظهای مثل هم نیست و هر آن در حالِ تجربهی آخرینی هستیم!
۹۷من با ۹۶ام و با قبلیهای آن متفاوت بود همانطور که هیچ دو لحظهای شبیه هم نیست، اما جنس تفاوتش در دردی بود که قطعا #توفیق_اجباری بوده برای وسعت روح! برای امتحان ادعاهایم! برای شناخت خود و بازشناخت آن!
در تک تک روزهایی که بر ما میگذرند کم نیستند اتفاقات شیرین و قطعا هستند لحظات تلخ! اما این نگاه ماست که به این شیرینیها و تلخیها ضریب میدهد! و گاهی، هرچند این تلخیها کمتر باشند اما با چنان قدرتی افسار ذهن آدمی را بدست میگیرند که پشت پا میزند به تک تک شیرینیها! همانطور که برعکسش هم صادق است!
حالْ که به خط پایانی ۹۷ نزدیک میشویم بیش از پیش به این سالی که گذشت و تک تک اتفاقاتی که خودآگاه یا ناخودآگاه از ۹۶و قبل آن وام گرفتهاند و یا بر ۹۸ و بعد از آن تاثیر میگذارند٬ فکر میکنم!
فکر میکنم به سهل ممتنع بودن مفاهیم و یا اتفاقاتی که درگیرم کردند و بارها مرا گوشه رینگ فرستادهاند و مشت میزدند تا مغلوبم کنند!
حتی فکر میکنم به دیلتای و ماخر و اینکه معتقد بودند یک معنای غایی و یک فهم نهایی از اثر وجود دارد و صدها مثال نقض در همین ۹۷ای که هنوز هم تمام نشده برای ردشان دارم!
فکر میکنم به آدمها، به فهمهای متفاوتشان، به تفاسیر مختلفشان و چه بسا متضادشان، فکر میکنم به این ذهن قدرتمند که در یک لحظه چنان شیرینیها را مبدل به تلخی میکند یا بالعکس که حیرت زده میشویم!
حتی فکر میکنم به بازیچه دست دیگری بودن! این دیگری» هم میتواند شخص دیگری باشد و هم آن هدف و تصمیمی که به راستی آنِ من نبوده!
و میترسم از این بازی خوردنها.
و حتی میترسم از لایههای پنهان وجود آدمی که در روابط رخ مینمایانند! این انسان به غایت پیچیده و هزار لایه!
این روزها با #افکار میگذرند و #ترس، اما سوسوی #امید راه بر من هموار میکند!
۹۷دوست نداشتنیای که با همان غلبه تلخی بر شیرینیِ حاصل ذهن من، تبدیل شد به یکی از پرتجربهترینِ سالهایم!
درباره این سایت